بخش 11
در فراسوی اقتصاد
همانگونه که در فصل هاي گوناگون اين کتاب تشريح شده، نیروی کار، کشاورزي ، کسب های کوچک، شرکت هاي بزرگ، بازارهاي مالي، نظام ذخیره فدرال (Federal Reserve ) و دولت همگي به اشکال پيچيده اي برای پيش بردن نظام اقتصادي آمريکا با يکديگر درتعامل هستند.
اين نظامي است که با تعهد فلسفي به آرمان بازار آزاد تکوین یافته است. ولي همانطور که خاطر نشان شد، الگوی بازار ساده تجربه کنونی آمريکا را بيش از حد ساده جلوه مي دهد. در عمل، ايالات متحده هميشه به دولت برای نظم و نسق دادن به فعالیت های اقتصادی خصوصی،بر آوردن نیازهایی که از عهده کسب و کارهای خصوصی ساخته نیست، اقدام به عنوان یک کارگزار اقتصادي خلاق وتامین حدودی از ثبات در مجموع اقتصاد کشور متکی بوده است.
اين کتاب همچنین نشان مي دهد که نظام اقتصادي آمريکا دستخوش تغييرات مداوم بوده است. پويايي آن اغلب با درد و جابجایی - - از ادغام بخش کشاورزي که بسياري از زارعين را از زمين هايشان راند گرفته تا تجديد ساختارعظيم بخش توليد صنعتي که شاهد سقوط تعدادی از مشاغل سنتی صنعتي در دهه هاي 70 و 80 بود - - همراه بوده است. آنطور که آمريکائيان به موضوع می نگرند، درد با خود مقدار فراوانی فایده نیز به ارمغان مي آورد. جوزف شوم پيتر ( Schumpeter Joseph A.) ، . اقتصاد دان، مي گويد که نظام سرمایه داری از طريق " تخريب خلاقه " به خود جان تازه مي دهد. شرکت ها- - حتي کل صنايع - - ،پس از بازسازي ممکن است کوچکتر شوند یا و تغيير کنند ولي آمريکائيان معتفدند که اين کمپانيها قويتر و برای رويارويي با مشکلات رقابت جهاني، مجهز تر خواهند شد. مشاغل از دست مي روند ولي مشاغل جديدی در صنايعي با توان بيشتر جايگزين آنها مي شوند. براي مثال، کاهش مشاغل در صنايع سنتی کارخانه ای ، با استخدام سريع در صنايع تکنولوژيکي پيشرفته اي چون کامپيوتر و بيوتکنولوژي و در صنايع خدماتي در حال رشد سریع چون مراقبت بهداشتي و نرم افزار کامپيوتری جبران شد.
موفقيت اقتصادي مسائل ديگري را مطرح می کند. يکي از آزار دهنده ترين نگراني هايي که مردم آمريکا امروز با آن مواجه هستند، موضوع رشد است. رشد اقتصادي درموفقيت آمريکا نقش اساسي داشته است. با رشد دستاورد اقتصادي، نسل هاي جديدتر از فرصت بهره گیری از بخشي از محصول آن برخوردار بوده اند. در واقع، رشد اقتصادي و موقعيت هايي که فراهم مي آورد، به پايين نگه داشتن اصطکاک طبقاتي در ايالات متحده کمک کرده است.
ولي آيا حدي براي آنکه رشد اقتصادي مي تواند - - و مي بايد - - حفظ شود وجود دارد؟ در بسياري از جوامع د رسرتاسر آمريکا، شهروندان با طرحهاي مربوط به ساختن زمين از ترس تنزل کيفيت زندگي خود، مخالفت مي ورزند. سئوال آنها اين است که آیا توسعه ارزش آن رادارد که منجربه ایجاد بزرگراه های پرازدحام، آلودگي هوا ، و مدارس شلوغ شود ؟ آلودگی محیط زیست را تا چه حد میتوان تحمل کرد؟ چه مقدار فضای باز باید صرف کار رانندگی شود تا مشاغل جدیدی به وجود آید؟ همين نگراني ها در سطح جهاني نيز وجود دارد. چگونه کشورها می توانند با مسايل زيست محيطی چون تغيير آب وهوا، تخليه اوزون ،تخريب جنگل ها و آلودگي آب دريا مقابله کنند؟ آيا کشورها قادر به محدود ساختن پخش اکسيد کربن و ديگر گازهای ناشی از نيروگاههاي ذغالي و اتومبيل هاي بنزيني که گمان مي رود باعث افزايش دماي زمين مي شود هستند؟
ايالات متحده به علت وسعت دامنۀ اقتصاد خود، لزومأ نقش عمده اي در این موار ایفا می کند. اما نفوذ آمریکا درهمان حال نقش او را پيچيده مي سازد. آمريکا، که معیارهای بالایي برای زندگي در کشور خود ايجاد کرده، چه حقی دارد که از ديگر کشورها بخواهد تا برای پیوستن به اقداماتی در حفظ محيط زيست کوشش کنند که ممکن است از میزان رشد آنها بکاهد؟
جواب های ساده اي براي اين پرسش ها وجود ندارد. ولي در همان محدوده ای که آمريکا و کشورهاي ديگر به مقابله با چالش های اساسی اقتصاد خود مشغولند، اين سئوالات روز بروز اهمیت بیشتری پیدا می کنند. اين نکات به ما يادآوري مي کند که هرچند یک اقتصاد پر قدرت، شرط لا زم پيشرفت اجتماعي است، با اين حال هدف نهايي نيست.
آمريکا به راههاي گوناگون - -مانند سنت آموزش همگاني، قوانين محيط زيست، قوانين مبتني بر لغو تبعيض نژادي، و برنامه هاي دولت چون تامين اجتماعي و مراقبت پزشکی - - تنها چند نمونه---- هميشه اين اصل را به رسمیت شناخته است. همانطور که سناتور متوفای آمريکایی رابرت کندي، برادر پرزيدنت جان اف کندي در سال 1968 توصیح داد، موضوعات اقتصادي مهم هستند ولي در آمد ناخالص ملي " زيبايي اشعار ما و يا استحکام ازدواج هاي ما، هوشمندی نهفته در بحثهای عمومي ما و پاکدامنی مقامات ما را شامل نمي شود. رشد ناخالص ملی شعور يا جرأت ما را نمي سنجد؛ نمایانگر ميزان خرد ودانش ما؛ نشان دهنده همدردي انسانی و از خود گذشتگی ما در برابر کشورمان نیست؛ بطور مختصر میزان همه چيز هست غير از آنچه که زندگي را ارزشمند مي سازد. و هرچيزي را در باره آمريکا به ما مي گويد غير از اینکه چرا ما به آمريکائي بودن خود افتخار مي کنيم."
|