بخش پنجم
سهام، کالاها و بازارها
بازارهای سرمايه در آمريکا در حقيقت شاهرگ سيستم سرمايه داری می باشند. شرکتها به آنها رجوع کرده تا وجه لازم جهت راه انداختن کارخانجات، ادارات ، هواپيما ها، قطارها، کشتی ها، خطوط تلفن وديگر اموال را بدست آوردند؛ توسعه و تحقيق را دنبال کنند؛ و انبوهی ديگر از فعاليتهای بنيادی شرکت ها را براه اندازند. بيشتر سرمايه از موسسات عمده ای همچون صندوق های بازنشستگی، شرکت های بيمه، بانکها، بنيادها و کالج ها و دانشگاهها مهيا ميگردد. افراد نيز کم کم به اين گروه ملحق شده اند. همانطور که در فصل سوم مشاهده شد، بيش از 40 در صد خانواده های آمريکايی سهام عادی کمپانی ها را در اواسط دهه 1990 در اختيار داشتند.
تعداد اندکی ازسرمايه گزاران مايل به خريد سهام در يک کمپانی هستند مگر آنکه اطمينان داشته باشند که در صورت تمايل و يا نياز به اين وجوه قادربه فروش آن سهام خواهند بود. بازار سهام و ديگر بازارهای سرمايه داری به سرمايه گزاران اجازه خريد و فروش سهام پيوسته می دهد.
بازارها چندين نقش ديگر رانيز در اقتصاد آمريکا بازی می کنند. آنها منبع در آمد برای سرمايه گزاران هستند. وقتی که سهام يا ارزش ديگر اموال مالی صعود می کند، سرمايه گزاران پول دارتر می شوند؛ اغلب آنها بخشی از اين ثروت اضافی را خرج کرده و باعث افزايش فروش وترويج رشد اقتصادی می گردند. بعلاوه چون سرمايه گزاران بر اساس توقعاتشان به سود دهی آينده کمپانی ها ، روزانه اين سهام را خريد و فروش می کنند، قيمت سهام بازدهی آنی به مديران اجرائی شرکت ها می دهد تا بدانند که سرمايه گزاران چگونه در مورد عملکرد شرکتشان قضاوت می کنند.
ارزش های سهام همچنين نشانگر واکنش سرمايه گزاران بر خط مشی های دولت می باشد. اگر دولت خط مشی را اتخاذ کند که از نظر سرمايه گزاران به اقتصاد و سود دهی شرکتها آسيب می رساند، بازار سقوط می کند، و به همين صورت اگر سرمايه گزاران بر اين اعتقاد باشند که اين خط مشی ها به نفع اقتصاد است، بازار صعود ميکند. منقدين گاهی اوقات بر اين عقيده اند که سرمايه گزاران آمريکايی تا حد زيادی به منفعت کوتاه مدت چشم می دوزند؛ اين مشاورين ميگويند که اغلب، شرکت ها و يا سياست گزاران از برداشتن قدم هايی که در دراز مدت منفعت بار است دوری می کنند چون اين قدم ها نياز به تعديل کوتاه مدت دارد که به قيمت بورس سهام صدمه خواهد زد. از آنجائيکه کل بازار بورس بازتاب مجموع ميليونها نظر و عقيده ميليونها سرمايه گزار در بازار است هيچ راه خوبی جهت آزمايش اين فرضيه وجود ندارد.
در هر صورت، آمريکائيان با افتخار به کار آيی بازارسهام و ديگر بازارهای خود که انبوهی از خريداران و فروشندگان را قادر می سازد تا در ميليونها معامله در روز شرکت کنند، می نگرند . اين بازارها موفقيت خود را تا حدی مديون کامپيوترها هستند ولی اين موفقيت بستگی به سنت و اعتماد - - اعتماد يک کار گزار به ديگری، و اعتماد خوش نيت هر دو به مشتريانی که نماينده شان هستند تا اوراق بهادار را بعد از فروش تحويل داد، ويا آنرا خريداری کنند،نيز دارد. گه و بيگاه، از اين اعتماد سوء استفاده می شود. ولی در طول نيمه دوم قرن بيستم، دولت فدرال نقش مهمی را در تثبيت و حفظ اعتماد و مساوات در معاملات ايفا نموده است. در نتيجه، بازارها بعنوان منابع مستمر وجوه سرمايه داری که باعث رشد اقتصاد شده و بعنوان ابزاری که به آمريکائيان اجازه می دهد در ثروت مملکت سهمی داشته باشند، رشد نموده اند.
بازارها ، برای کارآيی بيشتر، نياز به حرکت رايگان اطلاعات دارند. بدون آن، سرمايه گزاران قادر به جمع آوری اطلاعات لازمه جهت تصميم درست ويا دانستن ارزش واقعی يک سهام نخواهند بود. منابع گوناگونی از اطلاعات، سرمايه گزاران را قادر می سازد تا سرنوشت و تقدير و جهت بازار را درهرروز، هر ساعت و يا حتی دقيقه به دقيقه دنبال کنند. شرکت ها بر طبق قانون ملزم هستند تا گزارش در آمد چهار ماهه خود ، گزارش دقيق سالانه و شاخص صورت حساب های خود را که سهام داران را از عملکرد کمپانی مطلع می کند، منتشر سازند. بعلاوه، سرمايه گزاران قادرند بخش های بازار و سهام روزنامه ها و نشريات را مرور کرده از قيمت سهام در آخرين روز بازار آگاهی يابند. آنها قادرند انواع شاخص ها را که نشاندهنده فعاليت های بازار است مرور کنند؛ مهم ترين اين شاخص ها، شاخص صنعتی داو جونز (Dow Jones)است که 30 سهام اصلی بازار بورس را دنبال می کند. سرمايه گزاران قادرند با استفاده از شبکه جهانی اينترنت اطلاعات دقيقه به دقيقه در باره هر گونه سهام را در دسترس داشته و حتی قادرند از طريق اينترنت معامله بورس نيز بنمايند.
بورس سهام
سهام هزاران شرکت در بازار وجود دارد ولی سهام بزرگترين، مشهورترين و فعال ترين اين کمپانی ها در بورس اوراق بهادار نيويورک (NYSE ) ثبت شده است. تاريخ بورس نيويورک به 1792 وقتی که گروهی از کارگزاران در زير يک درخت در وال استريت در شهر نيويورک جمع شده تا قوانين و مقرراتی را جهت اداره خريد و فروش سهام وضع کنند، برمی گردد. تا اواخر دهه 1990، بورس اوراق بهادار نيويورک نزديک به 3600 بورس مختلف را شامل می شد. اين بورس 1366 عضو يا " کرسي" ، که توسط موسسات بورس به قيمت های هنگفتی خريداری شده، و جهت خريد و فروش بورس به مردم استفاده می شود، را درخود دارد. اطلاعات بشکل الکترونيکی بين دفاترکارگزاری و بورس اوراق بها دار که از 200 مايل ( 320 کيلومتر) کابل فايبر آپتيک (Fiber optic ) و 8 هزار خط تلفنی جهت خريد و فروش و معامله سهام را تشکيل شده، ردوبدل ميشود.
سهام چگونه معامله می شود؟ تصور کنيد که يک معلم مدرسه در کاليفرنيا قصد رفتن به يک مسافرت دريائی دارد. جهت تهيه وجه لازم برای سفر، تصميم به فروش صد قلم از بورس سهام جنرال موتورز را که در اختيار دارد، می گيرد. از اينرو به کارگزار خود زنگ زده و از او می خواهد تااين سهام را به بهترين قيمت روز برايش بفروشد. در همين موقع، يک مهندس در فلوريدا تصميم می گيرد که قسمتی از پس انداز خود را صرف خريد 100 سهم جنرال موتورز کند و از اينرو به کارگزار خود تماس گرفته و سفارش "خريد" 100 سهم را به قيمت بازار آزاد ميکند. هر دو کارگزار سفارشات خود را به بورس اوراق بهادار نيويورک جائی که نمايندگانشان برای اين معامله به گفتگو می پردازند، تلگراف می کنند . تمامی اين ها درکمتر از يک دقيقه صورت می گيرد. در انتها، معلم مدرسه پول نقد خود را دريافت و مهندس در فلوريدا سهام خود را بدست می آورد و هر دوی اين اشخاص کميسيونی به کارگزاران خود می پردازد. معامله، همچون مابقی معاملاتی که در بورس صورت ميگيرد، در ملاء عام صورت گرفته و نتايج آن به تمامی ادارات کارگزاری در کشور ارسال می شود.
" متخصصين " بورس با ايفای نقشی مهم در اين جريان کمک به تثبيت بازار کرده و ماهرانه سفارشات خريد و فروش را جور می کنند. در صورت لزوم و در صورتيکه کمبود خريدار و يا فروشنده وجود داشته باشد اين افراد، سهام را خودشان خريده ويا می فروشند.
بورس اوراق بهادار آمريکن (American Stock Exchange ) که کوچکتر از بورس نيويورک است انبوهی ازسهام صنايع انرژی را شامل می شود و به شکل بورس نيويورک عمل کرده و درهمان محل در منطقه وال استريت قرار دارد. شهرهای بزرگ ديگر آمريکا نيز بورس های سهام منطقه و کوچکتری را اداره می کنند.
بيشترين تعداد سهام و اوراق قرضه رد وبدل شده در سيستم بهای سهام اتوماتيک انجمن ملی معامله کنندگان اوراق بهادار يا نزدک (Nasdaq) انجام ميشود. اين به اصطلاح بورس برپيشخوان که حدود 5240 سهام گوناگون را شامل ميشود، در منطقه معينی واقع نشده است؛ در عوض، شبکه ارتباطات الکترونيکی معامله کنندگان سهام و اوراق قرضه است. انجمن ملی معامله کنندگان اوراق بهادار (National Association of Securities Dealers ) که سرپرستی معاملات برپيشخوان را به عهده دارد قادر به اخراج کمپانی ها و يا معامله گرانی که تشخيص دهد رياکارانه عمل کرده و يا ورشکسته شده اند ميباشد. از آنجائيکه برخی از سهام معامله شده در اين بازار سهام کمپانی های کم ثبات تر و کوچک تر هستند، نزدک (Nasdaq ) بازاری مخاطره آميزتر از دو بورس سهام اصلی ( نيويورک و آمريکن) خوانده می شود. ولی موقعيت های سرمايه گذاری فراوانی را برای سرمايه گزاران فراهم می سازد. در طول دهه 1990 ، سهام برخی از سريعترين کمپانی های در حال رشد در صنعت تکنولوژِی پيشرفته د رنزدک (Nasdaq ) معامله می شد.
کشوری از سرمايه گزاران
رونق بی سابقه در بازار سهام، بهمراه سهولت سرمايه گزاری در سهام کمپانيها منجر به افزايش عظيم درشرکت مردم به بازار بورس سهام در طی دهه 1990 شد. حجم معامله ساليانه درNYSE يا " عرشه بزرگ" از 11.400 ميليون سهم در سال 1980 به 169.000 ميليون سهم در سال 1998 صعود کرد. بين سالهای 1989 و 1995، سهم کليه خانوارهای صاحب سهم ، چه مستقيم و چه از طريق واسطه هايی چون صندوقهای بازنشستگی، از 31 در صد به 41 درصد صعود نمود.
شرکت مردم در بازار سهام تا حد زيادی توسط شرکت های سرمايه گزاری، که پول را از افراد گرفته و آن را از سوی اين افراد در پورت فوليوهاي(موجودی اوراق بهادار) سرمايه گزاری می کنند، فراهم می شد. شرکت های سرمايه گزاری، خرده سرمايه گزاران را، که حس ميکنند واجد شرايط نبوده و يا فرصت لازم جهت انتخاب از ميان هزاران سهام گوناگون را ندارند، قادر می سازد تا پول خود را توسط افراد خبره در سرمايه گزاری استفاده کنند. و از آنجائيکه شرکت های سرمايه گزاری که گروه منتخبی از سهام شرکت ها را دارند، سرمايه گزاران را تا حدی ا ز نوسانهای شديدی که در ارزش سهام منتخب بوجود می آيد مصون نگه می دارد.
دهها نوع مختلف از شرکت های سرمايه گزاری موجود است که هر يک جوابگوی نيازهای نوعی بخصوص از سرمايه گزاران است. برخی از آنها بدنبال در آمد ثابت ا زسرمايه گزاری خود هستند در حاليکه برخی ديگر بدنبال سرمايه گزاری دراز مدت و کسب بهره در درازمدت هستند. برخی محتاطانه سرمايه گزاری کرده و برخی ديگر به اميد دستيابی به منفعت بيشتر، ريسک بيشتری می کنند. برخی فقط سهام صنايع بخصوصی و يا سهام کمپانی های خارجی رامعامله می کنند در حاليکه برخی ديگر از استراتژی های بازارمتغير استفاده می کنند. در کل، تعداد اين گونه شرکت ها از 524 فقره در سال 1980 به 7300 فقره در اواخر سال 1998 رسيد.
آمريکائيان با جذب به بهره های زياد و انواع و اقسام انتخاب ها، مبالغ هنگفتی را در طول دهه های 1980 و 1990 در شرکت های سرمايه داری سرمايه گزاری کردند. در پايان دهه 1990 ، آمريکائيان مبلغ 5.4 تريليون دلار در شرکت های سرمايه داری سرمايه داشتند و آن گروه از خانواده های آمريکائی که صاحب چنين سهامی بودند از 6 در صد در 1979 به 37 در صد در سال 1997 رسيد. چگونه قيمت سهام تعيين می شود
قيمت سهام ازطريق عوامل گوناگونی که حقيقتأ هيچ تحليل گری قادر به درک و يا پيشگويی ثابت آن نيست معين می شود. در کل، اقتصاد دانان بر اين عقيده اند که قيمت سهام بازتاب در آمد دراز مدت بالقوه يک کمپانی است. سرمايه گزاران جذب سهام شرکت هايي می شوند که انتظار می رود منفعت عظيمی را در آينده بدست آورد؛ از آنجائيکه بسياری از مردم مايل به خريد سهام چنين شرکت هايی هستند، قيمت سهام اين شرکت ها بالا می رود. از سوی ديگر، سرمايه گزاران مايل به خريد سهام کمپانی هايی که مواجه با در آمد احتمالأ ضعيف هستند، نيستند، از آنجائيکه افراد کمتری مايل به خريد و بيشتر مايل به فروش سهام اين شرکتها هستند، قيمت سهام اين شرکت ها نزول می کند.
سرمايه گزاران در جهت تصميم گيری برای خريد يا فروش سهام، بيشتر به جو کلی داد وستد، دورنمای کمپانی و وضعيت مالی و چشم انداز تک تک کمپانی هايی را که قصد در سرمايه گزاری در آنها رادارند، و اينکه آيا قيمت سهام نسبت به در آمد شرکت پيشاپيش بالاتر و يا پايين تر از معيارها و ميزان های مرسوم است، نظر می افکنند. روندهای نرخ بهره نيز در قيمت سهام شرکت ها تاثير می گذارد. افزايش نرخ بهره باعث نزول قيمت سهام می شود - - شايد تا حدی بدين علت که افزايش نرخ بهره نشانگر افت کلی در فعاليت های اقتصادی و سود شرکت هاست و تا حدی نيز به اين علت که سرمايه گزاران را ترغيب می کند تا بازار بورس را رها کرده و به سرمايه گزاری هايی که بهره می دهد روی آورند. برعکس نزول نرخ بهره منجر به صعود قيمت سهام می گردد و هردو نشانگر قوه وام گيری و رشد سريع است و به اين علت که سرمايه گزاری های بابهره، کم جذاب تر به چشم سرمايه گزاران می آيد.
حال به چندی ديگر از عواملی که اين مسئله را پيچيده تر می کند بپردازيم. مثلأ، سرمايه گزاران عمومأ سهام را برطبق توقع شان از آينده غير قابل پيش بينی خريداری می کنند ونه بر طبق در آمد کنونی کمپانی ها. عوامل مختلفی، که برخی از آنها لزومأ عقلانی و موجه نيز نيست بر اين توقعات تاثير می گذارد. در نتيجه، رابطه کوتاه مدت بين قيمت سهام و در آمد کمپانی کم اهميت جلوه می کند.
نيروی فرايند نيز قادر به تحريف قيمت سهام می باشد. اگرقيمت های در حال افزايش باشند خريداران بيشتری بسوی بازار سهام کشيده می شوند و افزايش تقاضا نيز به نوبه خود، قيمت را بالا و بالاتر می کشاند. سودجويان اغلب با خريد مقدار بيشتری از اين سهام با اين توقع که قادرند در موقعيتی بهتر آنها را با قيمت حتی بالاتر از آنچه خريده اند بفروشند، به اين فشار صعودی دامن می زنند. تحليل گران بازار ،افزايش پيوسته در قيمت سهام را بازار " روبه صعود" (Bull ) می نامند. وقتی که تب ريسک و نا اطمينانی کاهش می يابد، قيمت اين سهام شروع به نزول می کند. اگر تعداد سرمايه گزاران نگران به حدی برسد که هجوم به فروش سهام خود کنند، اين باعث نيروی فرايند پايين رونده ای می شود. به اين روند، بازار " روبه نزول " (Bear ) گفته می شود.
استراتژی های بازار در طی اکثرسالهای قرن بيستم، سرمايه گزاران بيشتر از طريق سرمايه گزاری در سهام، اگر مايل به نگهداشتن سهام به مدت طولانی بودند ، فايده کسب کردند تا از طريق هرگونه سرمايه گزاری مالی ديگری .
در کوتاه مدت ، قيمت های سهام نوسانات زيادی می کند وسرمايه گزاران بی صبر که در طی مدت کاهش بازار دست به فروش سهام می زنند، ضررهای زيادی را متحمل می شوند. پيتر لينچ (Lynch ) يکی از مديران برجسته سابق يکی از بزرگترين شرکت های سرمايه گزاری سهام در آمريکا در سال 1998 خاطر نشان ساخت که سهم کمپانی ها در آمريکا در 20 سال از 72 سال اخيرارزش خود را ا ز دست داده است. بر طبق گفته لينچ ، سرمايه گزاران پس از سقوط بازار بورس سال 1929 می بايست حداقل 15 سال صبر می کردند تا اين سهام ارزش خود را مجددأ باز يابند. افرادی که سهام خود را 20 سال و يا بيشتر نگه داشته بودند هرگز پولی را از دست ندادند. دريک تجزيه و تحليل که توسط کنگره آمريکا انجام شده است، اداره حسابداری کل دولت فدرال (General Accounting Office) اعلام داشت که در بدترين 20 سال پس از 1926، قيمت سهام فقط 3 در صد افزايش يافت. در بهترين دو دهه نيز 17 در صد صعود کرد. در مقايسه، بهره اوراق قرضه 20 ساله که شکلی از سرمايه گزاری معمولی در مقايسه با خريد سهام محسوب ميشود ، بين يک تا 10 درصد نوسان داشت.
اقتصاد دانان از تجزيه و تحليل هايی شبيه به آنچه ذکر شد به اين نتيجه رسيده اند که خرده سرمايه گزاران بهتر است که سرمايه خود را در پورتوفوليوهاي(موجودی اوراق بهادار)سهامهای گوناگون گذاشته و آنها را برای مدت دراز مدتی درآن نگه دارند. ولی برخی از سرمايه گزاران به اميد دريافت منفعت بيشتر در کوتاه مدت دست به ريسک های زيادی ميزنند. استراتژی های گوناگونی نيز برای انجام اين کار وجود دارد.
خريد سرحد – آمريکائيان بسياری از اقلام را از روی اعتبار خريداری می کنند وخريد سهام نيز استثنا نيست. سرمايه گزارانی که واجد شرايط " خريد سرحد" می باشند قادرند که سهام را با پرداخت 50 در صد بشکل پيش قسط و50 در صد باقيمانده بشکل وام از سوی کارگزار خود خريداری کنند. اگر قيمت چنين سهامی افزايش يابد، اين سرمايه گزاران قادر به فروش سهام، پرداخت وام دريافت کرده از کارگزار بعلاوه کميسيون و بهره آن می باشند و حتی امکان دارد منفعتی را نيز به جيب گذارند. اگر قيمت سهام نزول کند، کارگزار " تقاضای وجه سرحد" کرده که سرمايه گزار را ملزم می سازد تا وجه اضافی به حساب خود واريز کند تا حدی که وا م دريافتی از کارگزار به حد بيش از نيمی از ارزش سهام نرسد. اگر يک سهام دار قادر به تهيه وجه لازم نشود، کارگزار قادر به فروش بخشی از سهام - - به خرج و ضرر سرمايه گزار - - جهت دريافت قرض اعطايی خود می باشد.
خريد سهام بدين شکل نوعی معامله گرويی است. به معامله گرانی که مايل به ريسک کردن در شرايط پر مخاطره هستند امکان خريد سهام بيشتری را می دهد. اگر تصميم آنها درست از آب در آيد، ا ز اين ميان منفعت زيادی به دست خواهند آورد ولی اگر غلط از آب در آيد، ضررها ی زيادی را متحمل خواهند شد. فدرال ريزرو بورد (Federal Reserve Board ) که فد (Fed ) خوانده می شود،يا بانک مرکزی دولت آمريکا، حداقل مقدار اين سر حد را معين ميکند که از روی آن مشخص می شود که چه مقدار پيش قسط يا وجه را يک سرمايه گزار بايد قبل از خريد سهام در اختيار داشته باشد. فد (Fed ) قادر به تغيير اين مقدارنيز می باشد. اگرفد تصميم به تحريک بازار بر آيد، اين عدد را پايين نگه می دارد. اگر فد (Fed ) در صدد کنترل بازار بر آيد، عدد را بالا می برد. برخی از سالها، فد مقدار صد در صد وجه را ملزوم ساخت ولی در بيشتر سالهای دهه های پايانی قرن بيستم، سر حد را 50 در صد نگه داشت.
فروش سلف – گروه ديگری از منفعت طلبان " سلف فروشان " هستند. اين افراد منتظرند که قيمت يک سهام مشخص سقوط کند، تا آنها سهام قرض گرفته از کارگزار خود را فروخته به اين اميد که مدتی بعد با جايگزينی اين سهام با سهام خريداری شده در بازار آزاد به قيمت پايين تر، منفعتی به جيب بزنند. گرچه اين روش موقعيت مناسبی برای منفعت در بازار روبه صعود توليد می کند، ولی از مخاطره آميزترين روش های معامله سهام بشمار می رود. اگر فروشنده اشتباه حدس بزند، قيمت سهامی را که او سلف فروخته است ممکن است به سرعت صعود کند وباعث زيان فراوانی به سرمايه دار شود.
اختيارات – روش ديگر تحصيل مقدار کمی پول ،اختيار " خريد" نام داردکه جهت خريد يک سهام مشخص در آينده به قيمتی نزديک به قيمت کنونی آن ميباشد. اگر قيمت آن سهام بالا رود ،معامله کننده قادر به بهره مند شدن از اختيار خود شده وبا فروش اين سهام به قيمت بالاتر منفعت بزرگی بدست آورد ( راه ديگر اينکه معامله گر قادر به فروش اين اختيار، که ارزش آن نيز چون قيمت خود سهام بالا رفته بودبالا رفته نيز هست) . اختيار فروش سهام که اختيار " قرارفروش " ناميده می شود درجهت مخالف کار ميکند بدين شکل که معامله گر تعهد می سپارد که يک سهام مشخص را در مدتی بعد نزديک به قيمت کنونی خود بفروشد. همانند فروش سلف، اختيار " قرارفروش " معامله گران را قادر می سازد تا از يک بازار در حال رکود سود جويند. ولی سرمايه گزاران نيز امکان دارد در صورتيکه قيمت سهام بقدری که آنها انتظار نوسان آنرادارند تغيير نکند ،ضررهای زيادی را متحمل شوند.
معاملات و ديگر معاملات سلف
" معاملا ت سلف" معاملاتی هستند که کالاهای مشخصی را به قيمت معينی دريک تاريخ از پيش تعيين شده در آينده خريده و يا خواهند فروخت . اينها بطور سنتی به اقلامی چون، جو، دام و حيوانات اهلی، مس و طلا اطلاق می شود ولی در سالهای اخيرارزهای خارجی يا ديگر دارائی ها نيز به اين ليست اضافه شده است. آنها در چندين بنگاه معاملاتی در ايالات متحده، که مهم ترين آنهااداره بازرگانی شيکاگو، بورس تجارتی شيکاگو و چندين بنگاه در شهر نيويورک، خريد و فروش می شوند. شيکاگو مرکز تاريخی صنايع کشاورزی آمريکا محسوب می شود. در کل ، فعاليت های اين گونه معاملات از 261 ميليون معامله در 1991 به 417 ميليون در 1997 رسيد.
معامله کنندگان اين اقلام به دو دسته اصلی تقسيم می شوند: تامين کنندگان دادوستد و سفته بازان . گروه اول ، شرکت های داد وستدی، زارعين و اشخاصی هستند که وارد اينگونه معاملات می شوند تا دسترسی به کالايی پيدا کرده و يا توانايی فروش آن در يک قيمت تضمين شده بيابند. آنها از معاملات فوق جهت حفاظت خود عليه نوسانات غير منتظره در قيمت اين کالا استفاده می کنند . هزاران نفر که مايل به قبول ريسک هستند بعنوان سفته بازان مشغول بکارند. آنها به اميد کسب منافع بزرگ از سر حدات کوچک ( معاملات سلف، همچون بسياری از سهام، بطور سر حدی رد وبدل می شود، نوعأ تا حد 10 تا 20 در صد ارزش واقعی جنس مورد نظر) جذب اين کا ر می شوند.
سفته بازی برای اشخاصی که از ريسک کردن بيزار هستند، نيست. عوامل پيش بينی نشده ای چون آب و هوا بر عرضه و تقاضاتاثير می گذارد و قيمت اجناس را به شدت بالا وپائين می برد و باعث منافع و يا ضررهای بزرگ می شود. با اينکه دلالان حرفه ای که دراين بازار خبره هستند قادر به منفعت يابی در اين دادو ستد هستند، تخمين زده می شود که تا 90 در صد خرده دلالان اين بازار متغيير و بی ثبات، پول از دست می دهند.
معاملات اجناس، شکلی از " فرآمدي" - - اسباب پيچيده ای برای سفته بازی مالی که به اموال نهفته و واقعی مربوط می شود، است. فرآمدی ها در دهه 1990 جهت در برگرفتن طيف عظيمی از دارايی ها همچون وام مسکن و نرخ های بهره، تکثير عجيبی يافت. اين داد وستد در حال رشد پس از آنکه برخی از بانکها ، شرکتهای اوراق بهادار و برخی از ثروتمندان خسارتهای هنگفتی را در حساب های پر نفوذ و از لحاظ مالی در مانده که اين فرآمدی ها را خريده و دربرخی موارد با ثبت آنها در خارج از آمريکا از زيرذره بين نظارت کنندگان دولت اجتناب می کردند، توجه ناظرين دولت و اعضای کنگره را به خود جلب کرد.
نظارت گران
کميسيون بورس و اوراق بهادار (SEC ) که درسال 1934 تاسيس شد، نظارت کننده اصلی بازارهای بورس اوراق بهادار در آمريکا محسوب می شود. پيش از 1929 ، ايالات فعاليتهای اوراق بهادار خود را نظارت می کردند. ولی سقوط بورس سهام در سال 1929 ، که جرقه کساد عظيم آمريکا بود، نشان داد که اين اقدامات کافی بنظر نمی رسد. لايحه اوراق بهادار سال 1933 و متعاقبأ لايحه بورس و اوراق بهادار 1934 به دولت فدرال نقشی بس مهم در محافظت سرمايه گزاران از تقلب داد و سرمايه داران قادر به درک گزارش های مالی ساليانه کمپانی ها شدند.
اين کميسيون جهت رسيدن به ا هداف خوداز يک سری از قوانين تابعيت می کند. کمپانی هايی که سهام، اوراق قرضه و ديگر اوراق بهادار توزيع می کنند می بايست جزئيات معاملات و صورت حساب های مالی خود را که قرار است درمعرض عام قرار گيرد به اين کميسيون تحويل داده و ثبت کنند. اين کميسيون تعيين می کند که آيا اين گزارشات کامل و رضايت بخش هست ياخير تا از اين طريق سرمايه گزار قادر باشد ارزش يابی های آگاهانه ، واقع بينانه و معقولی را از اوراق بهادار مختلف بعمل آورد. کميسيون همچنين ناظر بر داد وستد سهام بوده و قوانينی را که جهت جلوگيری از تقلب در قيمت ها می شود، وضع می کند؛ کارگزاران و معامله گران در بازار برپيشخوان و بورس سهام می بايست نام خود رادر اين کميسيون ثبت کنند. بعلاوه ، کميسيون، کمپانی ها را ملزم می سازد که کمپانی درصورت خريد و فروش سهام شرکت توسط مقامات کمپانی ، آنها را به اطلاع مردم برساند؛ کميسيون معتقد است که اين " خودی ها " حامل اطلاعات خودی در مورد شرکتهای خود می باشند و اينکه معاملات آنها می تواند به ديگر سرمايه گزاران درجه اعتماداين افراد را به آينده کمپانی شان نشان دهد.
آژانس مذکور همچنين اين " خودی ها " را از داد وستد سهام از روی اطلاعاتی که هنوز به اطلاع مردم نرسيده است ،منع می کند. در اواخر دهه 1980 ، SEC ازطريق کارمندان سطح پائين ويا حتی افراد خارج از دايره کمپانی مثل وکلا که احتمال دسترسی به اطلاعات مهم در باره يک کمپانی حتی قبل از آنکه سهام کمپانی در بازار داد وستد همگاني معامله شود، به تمرکز بر روی نه فقط مديران کل بلکه برروی خودی ها پرداخت.
اين کميسيون دارای 5 کميسيونر می باشد که توسط پرزيدنت انتخاب می شوند. بيشتر از 3 نفر آنها نمی توانند عضو يک حزب سياسی مشخص باشند ؛ دوره 5 ساله يکی از کميسيونرها هر سال به پايان می رسد.
کميسيون داد و ستد معاملات سلف (Commodity Futures Trading Commission ) بر بازار اين معاملات نظارت می کند و بويژه در درهم کوبی بسياری از معاملات برپيشخوان اقلام که معمولأ محدود به داد وستد مجاز به بورس است ،شدت عمل بخرج می دهد. ولی در کل اين کميسيون از SEC ملايمتر عمل می کند. برای مثال، در سال 1996، رکورد 92 معامله اختياری کشاورزی را تصويب نمود. گه و بيگاه ، سرپرستان سرسخت SEC قواعد مشکلی را جهت نظارت براين داد وستدها به اجرا ميگذارند.
" دوشنبه سياه " و بازار روبه صعود طولا ني
در روز دوشنبه ،19 اکتبر 1987، ارزش سهام در بازارهای دنيا سقوط کرد. شاخص صنعتی داو جونز (Dow Jones ) 22 در صد نزول کرده و به 1738.42، بزرگترين سقوط يکروزه پس از سال 1914 ، رسيده و سقوط بازار اکتبر 1929 را به دست فراموشی سپرد.
کميسيون بريدی (Brady ) ( کميسيونی که رئيس جمهور جهت تحقيق در مورد سقوط بازار تشکيل داده بود) ،SEC و افراد ديگر عوامل گوناگونی را مسئول فاجعه 1987ميدانند-- منجمله چرخش منفی در روانشناسی سرمايه گزار، نگرانی سرمايه گزاران در رابطه با کسری بودجه دولت فدرال و کسری بازرگانی خارجی، ناکامی متخصصين در بورس بازار نيويورک به انجام وظايف خود بعنوان خريداران پايانی ، و " تجارت برنامه ريزی شده" که در آن کامپيوترها چنان برنامه ريزی شده اند که خريد و فروش حجم های عظيم از سهام را وقتی که بازار به يک حد معين می رسد ،آغاز می کنند . بورس سهام از آن روز به بعد ازيک سپر حفاظتی معينی بهره مند شد. بدين ترتيب که هر موقع شاخص صنعتی داوجونز (Dow Jones ) در يک روز 50 واحد افزايش و يا کاهش يابد، تجارت برنامه ريزی شده را محدود می کند و يک مکانيسم " مدارشکن" را بکار می برد که هر موقع که اين شاخص 250 واحد سقوط کرد، موقتأ تمامی معاملات را متوقف سازد. اين مکانيسم های اضطراری بعدها بشکل اساسی در جهت پاسخگويی به ترقی عظيم سطح اين شاخص مجددا تنظيم شد. در اواخر سال 1998 قرارشد که هر گاه شاخص صنعتی داوجونز 2 در صد در يک روز از يک حد ميانگين اخير در پايان روز معامله بالاتر و يا پائين تر آمد ، تجارت برنامه ريزی شده را محدود کند؛ در اواخر سال 1999، چنين شد که اگر تغيير بازار سهام به حدود 210 واحد برسد،دادوستد متوقف خواهد شد. با وضع قوانين جديد، آستانه ( سرحد) بالاتری برای متوقف ساختن داد وستد مقررشد؛ در طی 3 ماهه پايانی سال 1999، اگرشاخص لااقل 1050 واحد سقوط می کرد، داد وستد متوقف می شد.
اين گونه اقدامات باعث تقويت اعتماد افراد شد ولی مهم تر از آن عملکرد قوی اقتصاد اين دوران بوده است. فد (Fed ) برخلاف عملکرد بازار در سال 1929، روشن ساخت که شرايط اعطای اعتبار آسان می سازد تا اطمينان حاصل شود که سرمايه گزاران قادر به پرداخت مطالبه سرحدی خود بوده و قادر به ادامه داد وستد می باشند. در نتيجه تا حدی سقوط بازار در سال 1987 بسرعت از يادها رفت وقتی که بازار به رکوردهای جديدی دست يافت. در اوايل دهه 1990، شاخص صنعتی به 3000 رسيد و در سال 1999 به مرز11 هزار رسيد. حجم داد وستدنيز به مرزهای جديدی رسيد. با اينکه داد وستد 5 ميليون سهام در روز در بازار بورس نيويورک در دهه 1960، عظيم خوانده می شد، بيش از يک هزار ميليون سهام در برخی روزهای سال 1997 و 1998 رد وبدل شد. در نزدک (Nasdaq ) تا سال 1998 دستيابی به چنين رکوردهايی ديگر عادی شده بود.
بيشتر اين افزايش فعاليت ها توسط کسانيکه روز معامله گران خوانده ميشوند انجام ميشد. اين افراد نوعأ يک سهم را چندين بار در يک روز به اميد تحصيل منافع سريع در نوسانات کوتاه مدت قيمت سهم، خريد و فروش می کردند. اين معامله گران از جمله تعداد کثير افرادی بودند که از اينترنت برای داد وستد استفاده ميکردند. در اوايل سال 1999، 13 در صد کليه معاملات سهام انجام شده توسط افراد و 25 در صد معاملات در بورس اوراق بهادار از هر نوع از طريق اينترنت انجام گرفت.
با حجم زياد در داد وستد، بی ثباتی بيشتری حاصل شد. نوسانات بيش از صد واحد در روز به کثرت بيشتری صورت می گرفت، و مکانيسم مدار شکن وقتی که شاخص صنعتی ناگهان 554.26 واحد سقوط کرد در 27 اکتبر 1997 براه افتاد. سقوط بزرگ ديگر - - 512.61 واحد - - د ر31 آگوست 1998 بوقوع پيوست. ولی تا آن موقع، بازار بورس آنقدر بالا رفته بود که اين کاهش ها فقط 7 درصد ارزش کل سهام را تشکيل می داد و سرمايه گزاران در بازار سريع در حال چرخش سهام باقی ماندند.
|