بخش هشتم: کشاورزی آمريکا، اهميت در حال تغيير آن


بخش هشتم

کشاورزی آمريکا: اهميت در حال تغيير آن

مزرعه داری، از اولين روزهای تشکيل جمهوری، مکانی حياتی در اقتصاد و فرهنگ آمريکا داشته است. زارعين، از آنجائيکه افراد را تغذيه می کنند، در هر جامعه ای از اهميت وِِيژه ای برخوردارند. ولی در آمريکا، مزرعه داری بوِيژه از ارزش والايی برخور داراست. زارعين، در اوايل حيات کشور بعنوان افرادی که شاخص های اقتصادی نمونه ای چون کارسخت، ابتکار و خود کفايی را نشان می دادند، شناخته می شدند. بعلاوه، برخی آمريکائيان - - بوِيژه مهاجرينی که هرگز در زندگی صاحب زمينی نبوده و حتی مالکيت کارگر يا محصول خود را نيزهرگز دارا نبوده اند - - بزودی ياد گرفتند که صاحب يک زمين شدن به معنای ورود به سيستم اقتصادی آمريکاست . حتی افرادی که از مزرعه داری کناره گيری کرده بودند اغلب از زمين بعنوان وسيله ای که ميتوان به سادگی آن راخريد و فروخت، و راهی جهت دريافت منفعت بيشتر، استفاده ميکردند.



زارع آمريکائی عمومأ در توليد غذا موفق بوده است. در واقع، گاهی اوقات موفقيت او بزرگترين مشکل را برای او فراهم می آورده است: بخش کشاورزی اغلب دستخوش مازاد توليد شده که منجر به کاهش عظيم در قيمت ها می شد. برای مدت های مديدی، دولت جهت تسهيل اين دوران به کمک زارعين می آمد. ولی در سالهای اخير، اين کمک ها کاهش يافت که خود نمايانگر علاقه دولت به کم کردن بودجه خود وهمچنين نفوذ سياسی تقليل يافته بخش کشاورزی است.

زارعين آمريکائی توانايی خود جهت توليد انبوه محصولات فراوان را به چند عامل مديون هستند. يکی اينکه تحت عالی ترين شرايط طبيعی کار ميکنند. و ديگر اينکه منطقه ميان مرکزی آمريکا يکی از غنی ترين خاک های دنيا را داراست. ريزش باران در اکثر مناطق کشور از معتدل تا به وفور است؛ رودخانه ها و آب های زيرزمينی در مناطقی که آب نيست اجازه آبياری گسترده ای را به زارعين می دهند.

سرمايه گزاری های هنگفت و استفاده روز افزون نيروی کار متخصص به موفقيت کشاورزی آمريکا کمک شايانی کرده است. غير عادی نيست که امروز زارعينی را می بينيم که در تراکتورهای خود تهويه مطبوع داشته و تراکتورها مجهز به چنگگ ها و اهرم ها و شخم زن های سريع و گران قيمت است.

بيوتکنولوژی منجر به توليد دانه هايی شده است که ضد بيماری و ضد خشکسالی هستند. از کودها و حشره کش ها استفاده فراوانی می شود ( گاهی اوقات به نظر برخی از کارشناسان محيط زيست حتی زيادتر از مقدار لازم) . کامپيوترها از عمليات مزرعه داری پيگيری کرده و حتی از تکنولوژی فضايی جهت يافتن مکان بهتری برای زراعت و کشت استفاده می شود. محققين متناوبأ محصولات غذايی جديدی ارائه می دهند و روش هايی جديد برای رشد آنها، همچون حوض های مصنوعی برای رشد ماهی، به بازار عرضه می شود.

با اين حال، زارعين هنوز تابع برخی از قوانين اساسی طبيعت هستند. آنها هنوز بايد با نيروهايی که ماورای قدرت آنهاست - - بيش از همه آب و هوا - - سازگاری کنند. آمريکای شمالی، عليرغم آب و هوای مساعد خود، دستخوش سيل و خشکسالی های متناوبی می گردد. تغيير در آب وهوا، مرحله اقتصادی گوناگونی در کشاورزی دارد که اغلب ربطی به اقتصاد بطور کل ندارد.

نياز به کمک دولت وقتی که عوامل گوناگون بر عليه موفقيت زارع دست به دست هم می دهند بسيار حياتی می شوند . گاهی اوقات، وقتی عوامل گوناگون دست به دست يکديگر داده و مزارع را تا حد سقوط می کشاند، درخواست کمک بسيار شديد می شود. برای مثال در دهه 1930 ، مازاد توليد، آب وهوای نامساعد و کساد عظيم در مجموع برای بيشتر زارعين آمريکائی، سرحد بدشانسی بشمار می رفت. دولت با اصلاحات کشاورزی عظيمی به کمک آنها آمد، که مهم ترين آنها سيستم حمايت از قيمت ها بود. اين دخالت عظيم که غير مترقبه بود، تا اواخر دهه 1990 ادامه يافت و اين زمانی بود که دولت ديگر برخی از برنامه های حمايتی خود را قطع کرد.

تا اواخر دهه 1990، اقتصاد کشاورزی آمريکا به دوره نوسانی خود، رونق در 1996 و 1997 و سپس دو سال رکود، ادامه داد. اين اقتصاد کشاورزی کاملأ با کشاورزی آغاز قرن متفاوت بود.

سياست کشاورزی اوليه

در طی دوران مستعمراتی تاريخ آمريکا، سلطنت انگليس، سرزمين را به تکه های بزرگ تقسيم کرده و امتياز آنرا به شرکت های خصوصی و افراد می سپرد. اين امتياز داران زمين ها را به قطعات کوچکتر کرده و به افراد ديگرمی فروختند. وقتی که استقلال از حکومت انگليس درسال 1783 نصيب آمريکائی ها شد، بنيان گذاران آمريکا نياز به تدبير جديدی از توزيع زمين داشتند. آنها به اين توافق رسيدند که زمين هايی که هنوز به دست افراد نرسيده تحت حاکميت دولت فدرا ل قرار گيرد که بعد ها به قيمت هر آکر 2.50$ ( هکتاری 6.25$) فروخته شد.

بسياری از افرادی که با خطرات گوناگون مواجه شده وسختی های فراوانی را متحمل شده بودند اغلب فقير بودند و بعنوان " متصرفان عدوانی ( کسی که بدون اجازه در ملک ديگری ساکن شود) " بدون داشتن برگه مالکيت مزارع در آنجا اقامت می گزيدند. برخی از آمريکائيان، در طی قرن اول کشور، اعتقاد داشتند که زمين رابايد رايگان اگر قرار باشد که آنها در آن ملک مانده و روی آن کار کنند به مستعمره نشينان داد. اين عقيده نهايتأ در قانون زمين کشاورزی واگذار شده 1862 که زمين های زيادی را درغرب به اقامت گزيدگان اوليه واگذار کرده، جنبه حقيقت به خودگرفت. قانون ديگری که در همان سال وضع شد بخشی از زمين های دولتی را جهت تاسيس دانشگاهها تخصص داد . تخصيص زمين به دانشگاهها و کالجهای عمومی از طريق قانون موريل (Morrill ) منجر به موقعيت های نوينی برای آموزش وتربيت در رشته هنرهای دستی مزرعه داری و کشاورزی شد.

حاکميت فردی گسترده زارعين آنطور که در بقيه کشور رايج بود در جنوب رايج نبود. تا پيش از جنگ های داخلی ( 1865- 1861) ، کشتزارهای عظيمی به بزرگی صدها، اگر نه هزاران، هکتار جهت توليد عظيم تنباکو، برنج و پنبه برپا شد. اين مزارع توسط يک مشت خانواده ثروتمند کنترل می شد. بيشتر کارگران مزارع بردگان بودند. با الغای برده داری پس از جنگهای داخلی، بسياری از اين بردگان سابق در مزارع بعنوان زارعين ساکن ( دهقان طرف مزارع) تحت شرايطی که با اربابان قبلی خود می گذاردند در مزارع می ماندند.

عرضه غذای فراوان برای کارگران آسيابها ، کارخانجات و فروشگاهها در سيستم صنعتی شدن اوليه آمريکا اساسی بود. سيستم در حال تحول آبراهها و خطوط آهن راهی جهت حمل و نقل کالاها به مسافت های دور فراهم ساخت. اختراعات جديدی چون تيغهً گاو آهن فولادی ( که جهت خرد کردن خاک سخت مناطق ميانه غربی کشوربسيارلازم بنظر می رسيد) ؛ ماشين درو ( ماشين درو کردن) و کمباين ( ماشينی جهت قطع، خرمن وتميز کردن غلات)،
با زدهی مزارع را افزايش داد. بسياری از کارگران مشغول بکار در کارخانجات و آسياب های جديد، پسران و دختران خانواده های مزرعه داری بودند که به نيروی کار آنها د رنتيجه اين اختراعات ديگر، نيازی نبود. تا سال 1860، 2 ميليون زارع کشور مشغول توليد محصولات گوناگون بودند، در واقع، محصولات کشاورزی 82 در صد صادرات کشور را در سال 1860 تشکيل می داد. کشاورزی بشکلی کاملأ محسوس باعث توسعه اقتصادی آمريکا شد .

با رشد اقتصاد کشاورزی آمريکا، زارعين کم کم پی بردند که سياست های دولت بر حيات آنها تاثير می گذاشت. اولين گروه حمايت سياسی از زارعين بنام گرانج (Grange ) درسال 1867 تشکيل شد. اين گروه به سرعت رشد يافته و گروههای شبيه - - همچون اتحاد زارعين وحزب پاپيوليست - - بوجود آمدند. اهداف اين گروهها خطوط آهن ، بازرگانان و بانکها - - خط آهن به جهت هزينه های حمل ونقل بالا، بازرگانان بخاطر اينکه زارعين آنها را دلالی می دانستند که از اين جريان منفعتی نامردانه می برند، وبانکها به علت تدابير وشيوهای اعتباری مشکل شان - - بود. تب سياسی بوجود آمده توسط اين زارعين نتيجه داد. خطوط آهن و غله برها تحت نظارت دولت در آمدند و صدها تعاونی و بانک در کشور تشکيل شدند. گرچه وقتی که گروههای کشاورزی به پشتيبانی از سخنور پر آوازه ويليام جنينگ براين (Jennings Bryan ) برای پست رياست جمهوری در سال 1896 برآمده، تا برنامه سياسی کشور را از طريق او رقم زنند، نامزد پست رياست جمهوری اين افراد برنده انتخابات نشد. شهر نشينان و منافع داد وستد های شرقی تقاضاهای زارعين را به ديده سوء ظن نگريسته وترس از اين داشتند که تقاضاهای پول ارزان و اعتبار آسان منجر به تورم کمر شکن در کشور می شود.

سياست کشاورزی قرن بيستم

عليرغم پرونده سياسی ناموزن گروههای کشاورزی در طول اواخر قرن نوزدهم، دو دهه اول قرن بيستم تبديل به عصری طلايی در کشاورزی آمريکا شد. قيمت ها با افزايش تقاضای کالاها بالا رفته و قيمت زمين ها افزايش يافت. پيشرفت های فنی جهت بهبود بازدهی ادامه يافت. وزارت کشاورزی ايالات متحده نمايشگاههايی برپا ساخت تا تکنيکهای جديد جهت بهبود محصولات را به نمايش گزارد؛ در سال 1914، خدمات توسعه کشاورزي
(Agricultural Extension Service) را تاسيس نمود، که سپاهی از افراد را به خدمت گماشت تا زارعين و خانواده هايشان را در آموزش هر چيزی، از کود دادن مزارع گرفته تا پروژه های خياطی در منزل، کمک کنند. وزارت کشاورزی تحقيقات جديدی را در هر زمينه آغاز کرد که از آن جمله اقلام زير بودند: پرورش خوکهايی که با غذای کمتر سريع تر چاق می شوند، کودههايی که توليد محصول را افزايش می دهند، دانه های مرکبی که پس از رشد به گياهان سالمتری تبديل می شوند، روش های درمانی که از بيماری های گياهی و حيوانی جلوگيری می کرد، و روش های مختلف کنترل آفت.

سالهای کامياب اوايل قرن بيستم با افت قيمت ها در دوران پس از جنگ جهانی اول پايان گرفت. زارعين مجددأ از دولت فدرا ل تقاضای کمک کردند. ولی صدای آنها به جايی نرسيد چون مابقی کشور - - بويژه مناطق شهرنشين - - از موفقيت های بدست آمده در دهه 1920 لذت می بردند. اين دوره حتی از دوره های قبل فاجعه آورتر بود چون زارعين ديگر خود کفا نبودند. آنها می بايست برای ماشين آلات، دانه، کود و همچنين کالاهای مصرفی پول می پرداختند در حاليکه درآمد آنها بسيار افت کرده بود.

با اين حال، وقتيکه کشور پس از سقوط بورس سهام 1929 وارد دوران کساد شد، تمامی کشور در درد و رنج زارعين شريک شدند. برای زارعين، بحران اقتصادی مشکلاتی را که از مازاد اضافی محصول حاصل شده بود چند برابر کرد. ديری نگذشت که بخش کشاورزی با اوضاع جوی نامساعد روبرو شد که تدابير کشاورزی کوتاه نظرانه را زير سئوا ل برد. بادهای پايدار در طی يک دوره خشکسالی طولانی، خاک سطحی را از بخش عظيمی از مناطقی که زمانی حاصل خيز بودند، ربود. واژه " غبار کاسه" وضعيت نابسامان و زشت آن دوران را تشريح ميکند.

دخالت همه جانبه دولت در اقتصاد کشاورزی وقتيکه پرزيدنت هربرت هوور(Hoover) ( 1933- 1929 ) اداره کشاورزی فدرال را تاسيس نمود، در سال 1929 آغاز شد. گرچه اين اداره قادر به مواجه با مشکلات دوران کساد نبود،بطور اخص تاسيس اين اداره نشانگر اولين پيمان ملی جهت ارائه ثبات اقتصادی بيشتر برای زارعين بحساب می آمد و بنيادی شد برای نظارت دولت در بازارهای کشاورزي.

پرزيدنت فرانکلين روزولت، در زمان سوگند خود در سال 1933 سياست کشاورزی ملی را ماورای آرمانهای هوور به پيش برد. روزولت قوانينی جهت افزايش قيمت محصولات کشاورزی از طريق محدود کردن توليد به کنگره پيشنهاد و کنگره آنها را تصويب نمود. دولت همچنين سيستم حمايت از قيمت ها را اتخاذ نمود که بر طبق آن به زارعين تضمين داده می شد که قيمتی "برابر" با قيمتی که به آنها در دوران مساعد بازار پرداخت می شود، پرداخت خواهد کرد. در سالهای مازاد توليد، وقتيکه قيمت محصولات به پايين سطح " برابر" می رسيد دولت موافقت کرد که اضافه توليدات را خريداری کند .

اقدامات نيوديل (New Deal ) ديگری نيز جهت کمک به زارعين به اجرا در آمد. کنگره جهت گسترش خطوط برق به داخل مناطق حومه، اداره برق رسانی حومه ( Rural Electrification Admin.) را تاسيس نمود. دولت کمک در تاسيس و نگهداری شبکه ای از راهها که مزارع را به بازار وصل می نمود، کرد. برنامه های حفاظت خاک ، نياز به مديريت و اداره زمين ها ی کشاورزی را بطور موثر و کارآ را تاکيد کرد.

تا پايان جنگ جهانی دوم، ا قتصاد کشاورزی يکبار ديگر با مسئله مازاد توليد مواجه شد. پيشرفت های تکنولوژيکی ، چون عرضه ماشين آلات برقی و بنزينی و استفاده همه جانبه از کودهای شيميائی و آفت کش ها به افزايش توليد د ر هر هکتار زمين افزود. کنگره ، جهت کمک در مصرف محصولات مازاد، که باعث کاهش عظيم قيمت ها و هزينه های گزاف که از جيب ماليات دهندگان می رفت، در سال 1954، برنامه غذا برای صلح را که صرفأ محصولات غذايی آمريکا را به کشورهای نيازمند صادر می کرد، براه انداخت. سياستمداران می گفتند که صدور اين مواد غذايی، رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه را رونق می دهد. انسان دوستان اين برنامه را راهی جهت تقسيم وفور محصولات در آمريکا با کشورهای ديگر تلقی کردند.

در دهه 1960، دولت تصميم گرفت که از مازاد غذا جهت تغذيه افراد فقير خود در آمريکا نيز استفاده کند. در طی برنامه جنگ عليه فقر پرزيدنت ليندون جانسون، دولت برنامه کوپون غذا (Food Stamp ) فدرال را شروع کرد که به افراد کم در آمد اين امکان را
می داد که از اين کوپون ها بعنوان پول غذا در فروشگاهای مواد غذائی استفاده کنند. برنامه های ديگری نيز جهت استفاده مازاد غذای مدارس برای بچه های نيازمند، براه افتاد. اين برنامه های غذايی کمک به تثبيت پشتيبانی شهری برای سوبسيدهای کشاورزی برای سالهای متمادی شد و اين برنامه ها امروزه نيز يک شکل مهم از برنامه های رفاهی مردم - - برای فقرا و از جهتی برای زارعين - - محسوب می شوند.

ولی همانگونه که توليد کشاورزی در طی دهه 1950، 1960 و 1970 بالاتر و بالاتر می رفت، هزينه کمک های دولت نيز بسرعت بالا می رفت. سياستمداران منتخب از ايالات بدون مزرعه، فلسفه تشويق زارعين برای توليد بيشتر را وقتی که به اندازه کافی محصول وجود دارد - - بويژه وقتی که مازاد باعث پائين بردن قيمت ها و در نهايت کمک بيشتر دولت را ملزم می سازد - - زير سئوال بردند.

در اين موقع دولت به رويه جديدی دست زد. در سال 1973، زارعين آمريکا شروع به دريافت کمک به شکل پرداخت های " کمبود" کردند که اساسأ شبيه به سيستم قيمت برابر کار بود. زارعين جهت دريافت اين وجوه بايد بخشی از زمين های خود را ا ز توليد خارج می کردند تا کمکی به نگه داشتن قيمت ها به سطح مناسب شود. برنامه " پرداخت دوستانه" که در اوايل دهه 1980 با هدف کاهش انبارهای غله برنج، پنبه گران قيمت دولت وتثبيت قيمت های بازارآغاز شد حدود 25 در صد زمين های کشتی را از توليد محصول خارج کرد.

حمايت از قيمت ها و وجوه کمبود فقط شامل محصولات اساسی چون غلات، برنچ و پنبه می شد. توليد کنندگان ديگر توسط دولت سوبسيده نمی شدند. محصولاتی چون ليمو و پرتقال مواجه با محدوديت های بازاری آشکاری بودند. تحت به اصطلاح سفارشات بازاری، مقدار محصولی را که يک زارع قادر بود تازه به بازار ارائه دهد به مقدار هفته به هفته رسيد. با محدود کردن فروش، چنين سفارشاتی قرار بود که قيمت هايی را که زارعين دريافت می کردند افزايش دهد.

دهه های 1980 و 1990

تا دهه 1980، بودجه دولت ( يعنی ماليات دهندگان) برای اداره چنين برنامه های حمايتی گاهی اوقات از 20 هزار ميليون دلار در سال تجاوز می کرد. بسياری از رای دهندگان، در رابطه با هزينه اين برنامه ها شاکی شدند و اظهار نارضايتی کردند که دولت فدرال در واقع به زارعين کمک می کند و نه خود مزارع. کنگره احساس کرد که بايد اوضاع را مجددأ عوض کند.

در سال 1985، در بحبوحه تقاضاهای پرزيدنت ريگان برای دولت کوچکتر، کنگره قانون کشاورزی جديدی را وضع کرد که برطبق آن وابستگی زارعين به کمک دولت کاهش يافته و رقابت جويی محصولات مزارع آمريکا را در سطح بين المللی بهبود می بخشيد. اين قانون پشتيبانی از قيمت ها را کاهش داده و 16 تا 18 ميليون هکتار از زمين های محصول ده که از لحاظ محيط زيستی حساس شمرده می شدند را به مدت 10 تا 15 سال از توليد خارج نمود. گرچه قانون سال 1985 فقط مقدار محدودی بر سازماندهی کمک دولت به زارعين تاثير گذاشت با اين حال بهبود دوران اقتصادی کمک به کاهش کل سوبسيدی نمود.

در حاليکه کسری بودجه فدرال در طی سالهای پايانی دهه 1980 بيشتر و بيشتر ميشد ، کنگره در پی راههايی جهت کم کردن بودجه دولت بود. در سال 1990، قانونی وضع شد که زارعين را تشويق می نمود تا محصولا تی را بکارند که تا پيش از اين برای آن محصولات وجه کمبود دريافت نمی کردند و همچنين اين قانون مقدار زمين هايی راکه زارعين واجد شرايط برای دريافت وجه می شدند، کاهش داد. قانون جديد پشتيبانی و حمايت محکمی برای برخی از محصولات برقرار کرد ومديريت جامع دولت برخی از بازارهای کشاورزی نيز ادامه يافت.

اين وضعيت در سال 1996 بکلی عوض شد. کنگره تحت کنترل جمهوری خواهان که در سال 1994 به قدرت رسيده بودند، درصد شد که زارعين را از تکيه شان بر کمک دولت برحذر کند. قانون آزادی زراعت پرهزينه ترين برنامه حمايتی را لغو کرده و زارعين را آزاد گذاشت تا بدون هيچ ممنوعيتی در مقدار محصولی که کاشته و درو می کنند در بازارهای جهانی به رقابت پردازند. بر طبق اين قانون، زارعين مقدر ثابتی سوبسيدی که ربطی به قيمت های بازار ندارد دريافت ميکنند. قانون همچنين دستور اتمام حمايت از قيمت های لبينات را صادر کرد.

اين تغييرات، که تا حد زيادی از خط مشی های دوره نيوديل تفاوت داشت ، به آسانی بدست نيامد. کنگره با ارائه 36 هزار ميليون دلار کمک در عرض 7 سال با وجود اينکه قيمتها در سطح بالايی بودند، درصدد تسهيل اين دوره نقل و انتقال برآمد. حمايت از قيمت های بادام زمينی و شکر بر جای باقی ماند و حمايت از روغن سويا، پنبه و برنچ در حقيقت افزايش يافت. سفارش بازار برای پرتقال و ديگر محصولات کمی تغيير يافت. تحت قانون جديد، حمايت های دولت در سال 2002 به سيستم سابق برخواهد گشت مگر آنکه کنگره جهت نگهداری قيمت های بازار وارد عمل شود.

سال 1998 آغاز دوره ای دردناک تر در حيات کشاورزی بود وتقاضا برای محصولات کشاورزی آمريکا در مناطق مهم و از لحاظ مالی از هم گسيخته آسيا به سرعت سقوط کرد؛ صادرات کشاورزی به سرعت افت کرد و قيمت محصولات و دام کاهش يافت. زارعين با توليد بيشتر، عليرغم قيمت های پايين ، سعی در بالا بردن در آمد خود کردند. در سال 1998 و مجددأ در سال 1999، کنگره قوانين حمايتی را تصويب کرد تا سوبسيد های کشاورزی را که قانون 1996 قرار بود از دور خارج کند، موقتأ افزايش دهد. سوبسيدی به مبلغ 22.500 ميليون دلار در سال 1990 در واقع رکورد جديدی را در اين زمينه برجای گذاشت.

سياست های کشاورزی و تجارت جهاني

وابستگی متقابل بازارهای جهان بيکديگر، رهبران جهان را واداشت تا در صدد روشی سيستماتيک تر جهت نظارت بر بازرگانی کشاورزی در ميان ملل در دهه های 1980 و 1990 بر آيند.

تقريبأ هر کشور با توانايی توليد کشاورزی، به نحوی از حمايت دولت خود برای زارعين برخوردار است. در اواخر دهه 1970 و اوايل دهه 1980، وقتی که اوضاع بازار کشاورزی جهان مرتبأ درحال تغييربود، بيشتر ممالک با بخش کشاورزی نسبتأ بزرگ برنامه هايی را درجريان گذاشته و يا برنامه های موجود را تقويت بخشيدند تا زارعين خود را از آنچه که بيشتر اختلال خارجی خوانده می شود ، محافظت کنند. اين سياست ها، بازارهای بين المللی را از کالاهای کشاورزی تقليل داد، قيمت ها را در سطح بين المللی کاهش داده و مازاد کالاهای کشاورزی را در کشورهای صادر کننده افزايش داد.

تا حدی قابل فهم است که چرا يک کشور با صدور مازاد خود بطور آزاد ومحدود ساختن واردات قصد در حل مشکل مازاد توليد خود دارد. ولی عملأ چنين استراتژی قابل اجرا نيست؛ کشورهای ديگر صرفأ مايل به قبول واردات از کشورهايی که بازارهايشان را به نوبه باز
نمی گذارند نيستند.

تا اوايل دهه 1980، دولت ها شروع به کاهش سوبسيدهای خود و اجازه بازرگانی آزادتر برای محصولات کشاورزی خود کردند. در ماه جولای 1986، ايالات متحده طرحی جديد جهت اصلاح تجارت کشاورزی در سطح جهانی بعنوان بخشی از مذاکرات بازرگانی چند جانبه گرد همايی اروگونه اعلام نمود. ايالات متحده از بيش از 90 کشور جهان که اعضای برجسته ترين معاهده بازرگانی بين المللی جهان که موافقت نامه تعرفه و تجارت عمومی (GATT ) نام گرفته بودند، خواست تا جهت حذف تدريجی کليه سوبسيدهای کشاورزی و ديگر سياست هايی که قيمت های کشاورزی توليد و بازرگانی را تحريف ميکند به مذاکره نشينند. ايالات متحده بوِيژه خواستار تعهدی برای از بين بردن دائمی سوبسيدهای کشاورزی اروپا و پايان دادن به منع ژاپن به واردات برنج شد.

کشورها و گروههای ديگر نيز پيشنهادات خود را، که بيشتر روی از بين بردن سوبسيدی و جلب بسوی بازارهای آزاد دور می زد ارائه دادند. ولی همچون تلاش های سابق که در جهت تعهد نامه های بين المللی در زمينه کم نمودن سوبسيد های کشاورزی تشکيل شده بود، اين بار هم رسيدن به يک توافق بسيار بعيد بنظر می رسيد. با اين حال، سران کشورهای صنعتی غرب تعهد خود را در رسيدن به يک کاهش سوبسيدی و آرمانهای بازاری آزاد در سال 1991 تجديد نمودند. کنفرانس اروگوئه بالاخره در سال 1995، با تعهد شرکت کنندگان در زمينه محدود ساختن سوبسيدهای صادرات کشاورزی و تغييرات در زمينه حرکت بسوی تجارتی آزادتر ( همچون تبديل سهميه های وارداتی به تعرفه های قابل کاهش تر) بپايان رسيد . آنها اين مسئله را در دور دوم مذاکرات خود ( وزارتی سياتل سازمان تجارت جهانی در اواخر 1999) مورد بررسی قرار دادند. گرچه اين مذاکرات به هدف از بين بردن کامل سوبسيدهای صادراتی تشکيل شده بود، نمايندگان تا آن حد نتوانستند به توافق برسند. جامعه اروپا، با اين حال، بسوی پايان دادن به سوبسيدهای صادراتی حرکت کرده و تشنجات بازرگانی در اواخر دهه 1990، فرو کش نمود.

منازعات بازرگانی کشاورزی همچنان ادامه يافت. از نقطه نظرآمريکائيان، جامعه اروپا از تعهد خود جهت کاهش سوبسيد های کشاورزی تخطی نموده بود. ايالات متحده تصميمات مطلوبی را از سازمان تجارت جهانی دريافت کرد که در سال 1995 به دنبال GATT تشکيل شده بود. اين پيروزيها در رابطه با شکاياتی چند درمورد ادامه سوبسيد کشورهای اروپايی بود ولی EU از پذيرفتن آنها ممانعت می کرد. در عين حال، کشورهای اروپائی حصارهای خود را د رمقابل محصولات غذايی آمريکا که با هورمنهای مصنوعی يا محصولا تی که از لحاظ ژنتيکی تغيير يافته بودند - - مشکل عظيمی که بخش کشاورزی آمريکا با آن مواجه بود - - بالاتر بردند.

در اوايل سال 1999، معاونت رياست جمهوری آمريکا، آ ل گور( Al Gore) مجددأ از جامعه جهانی خواستار قطع هرچه بيشتر سوبسيدهای کشاورزی و تعرفه های بين المللی شد. ژاپن و ممالک اروپائی به احتمال زياد مخالف چنين پيشنهاداتی بودند همانطور که در ميز گرد اروگوئه نظرشان را اعلام کرده بودند. کوشش ها جهت حرکت بسوی بازارهای کشاورزی آزاد جهانی در اواخر دهه 1990 بواسطه سقوط صادرات با مانع عظيمی مواجه شد.

کشاورزی بعنوان داد وستدی بزرگ

زارعين آمريکائی با برخی از همان مشکلا تی که در طی قرن بيستم با آن مواجه بودند قدم به قرن 21 می گذاشتند. مهم ترين اين مشکلات همانا مازاد توليد بود. تحولات اخير در زمينه ماشنيزه کردن کشاورزی، غلات ودانه های بهتر، کودهای مرغوب تر و آبياری بيشتر و ضد آفت های موثرتر، همانند روزهای آغاز اين جمهوری، زارعين را در انجام کارشان ( بيش از پول در آوردن) موفق تر ساخته است. و درحاليکه زارعين عمومأ هميشه خواهان پايين نگه داشتن بازده کل محصول درجهت بالا نگاه داشتن قيمت ها بوده اند،از قطع توليد ممانعت می ورزيدند.

بسياری از زارعين آمريکا، همانطور که يک سيستم آزاد صنعتی جهت دستيابی به منفعت بيشتر، بزرگتر و کار آتر می شود، بزرگتر و بزرگتر شده و حوزه عمليات خود را نيز کمتر نمودند. در واقع، کشاورزی آمريکا بيشتر و بيشتر " کشاورزی – داد و ستدي" ،
واژه ای که نشانگر ماهيت عظيم و شرکت گونه بسياری از داد وستدهای کشاورزی در اقتصاد مدرن آمريکا است، شده است. اين امر بسياری از داد وستد های کشاورزی را، از شرکت های کوچک، تک خانوادگی ها گرفته تا شرکت های چند مليتی که مالک زمين های بيشماری هستند و يا از کالاها و مواد توليد شده توسط زارعين استفاده می کنند، شامل می شود.

ظهور اين امر در اواخر قرن بيستم به معنای مزارعی کمتر و بزرگتر است. اين
زارعين عظيم که گاهی اوقات توسط سهام داران غايب اداره ميشوند، بيشتر از ماشين آلات استفاده ميکنند تا از دست. در سال 1940، 6 ميليون زارع که بطور متوسط هر يک 67 هکتار زمين داشتند در کشور وجود داشت. تا پايان دهه 1990، اين رقم به 2.2 ميليون نفر رسيد که بطور متوسط هر يک 190 هکتار داشتند. در طی همين دوره، کار کردن در مزارع بطرز عجيبی افت کرد و از 12.5 ميليون در 1930 به 1.2 ميليون در دهه 1990 رسيد - - با اينکه جمعيت کشور دو برابر شده بود.

در سال 1900، نيمی از نيروی کار در کشور زارعين بودند ولی در پايان قرن، فقط 2 درصد در مزارع مشغول بکار بودند. و تقريبأ 60 درصد زارعين باقيمانده در پايان قرن بشکل نيمه وقت کار می کردند؛ آنها مشاغلی غير کشاورزی اضافه بر شغل نيمه وقت کشاورزی خود برای امرار معاش داشتند. سرمايه گزاف - - زمين و تجهيزات آن - - کار کشاورزی تمام وقت را برای اکثر اشخاص مشکل می ساخته است.

همانگونه که اين آمارها نشان می دهد، " مزرعه خانوادگي" آمريکا - - که در تاريخ کشور ريشه دوانده و در اساطيرهای خرد مالکين آزاد جشن گرفته می شد - - مواجه با مشکلات اقتصادی عظيمی است. آمريکائيان ساکن در شهرها و حومه ها هنوز مزرعه های تميز و زيبائی های مناطق کشاورزی و سنتی را تحسين می کنند ولی سئوال در اين جا است که آيا آنها مايل به پرداخت هزينه - - يا با پرداخت قيمت بيشتر برای مواد غذايی و يا پرداخت سوبسيدی دولت به زارعين - - جهت حفظ و نگهداری اين مزارع خانوادگی هستند يا خير.